خانه » دانلود آهنگ فرهاد دیروز (اجرای زنده)

دانلود آهنگ فرهاد دیروز (اجرای زنده)

اهنگ فرهاد دیروز (اجرای زنده)

Farhad Mehrad Yesterday Live .hd

دانلود آهنگ فرهاد دیروز (اجرای زنده)
دانلود آهنگ فرهاد دیروز (اجرای زنده)

دانلود آهنگ فرهاد دیروز (اجرای زنده) با کیفیت های اصلی 320 و 128 به همراه متن موزیک و پخش آنلاین از صدای جاویدان ایران زمین

متن آهنگ دیروز (اجرای زنده) فرهاد

Yesterday when I was young
[ دیروز که جوان بودم ]
the taste of life was sweet as rain upon my tongue,
[ طعم زندگی همچون باران شیرین بود بر زبانم ]
I teased at life as if it were a foolish game
[ زندگی را دست می انداختم گویی بازی احمقانه ای بود ]
the way the evening breeze may tease a candle flame,
[ همانگونه که نسیم شامگاهی شعله شعمی را دست می اندازد ]
The thousand dreams I dreamed, the splendid things I planned
[ هزاران رؤیا در سر داشتم، برنامه های باشکوهی می چیدم ]
I always built… alas! on weak and shifting sand,
[ دریغا که همیشه آنها را بر شن های سست و روانی می ساختم ]
I lived by night and shunned the naked light of day
[ شب ها زندگی می کردم و از نور عریان روز دوری می جستم ]
and only now I see how the years ran away
[ و حالاست که می بینم آن سال ها چطور از دستم رفتند ]
Yesterday when I was young
[ دیروز که جوان بودم ]
So many drinking songs were waiting to be sung,
[ ترانه های مستی آور بسیاری چشم به راه بودند تا خوانده شوند ]
So many wild pleasures that lay in store for me
[ لذت های رام نشدنی بسیاری برای من اندوخته شده بود ]
and so much pain my dazzled eyes refused to see,
[ و چه بسیار رنج هایی که چشمان خیره ام حاضر به دیدنشان نبود ]
I ran so fast that time and youth at last ran out
[ چنان سریع دویدم که زمان و جوانی سرانجام به پایان رسید ]
I never stopped to think what life was all about,
[ هرگز نایستادم تا بیندیشم زندگی اصلا درباره چه بود، ]
and every conversation I can now recall
[ و هر گفتگویی را که اکنون می توانم به یاد بیاورم ]
concerned itself with me, and nothing else at all.
[ مرا در خود فرو می برد و دیگر هیچ ]
Yesterday the moon was blue
[ دیروز ماه آبی بود ]
and every crazy day brought something new to do,
[ و هر روز برایمان چیز تازه ای به ارمغان می آرود ]
I used my magic age as if it were a wand
[ طوری از عمرم استفاده کردم که انگار عصای جادویی بود ]
and never saw the waste and emptiness beyond,
[ و هیچوقت چیزی فراتر از بیهودگی و پوچی ندیدم ]
The game of love I played with arrogance and pride
[ بازی عشق را با غرور و سرافرازی بازی کردم ]
and every flame I lit too quickly, quickly died
[ و هر شعله که ای افروختم، زود زود، خاموش شد ]
the friends I made all seemed, somehow, to drift away
[ دوستانی که پیدا کردم به نظر می رسد همه به نوعی سرگردان شده اند ]
and only I am left on stage to end the play.
[ و فقط من روی صحنه باقی مانده ام تا این نمایش نامه را تمام کنم ]
there are so many songs in me that won’t be sung,
[ ترانه های زیادی درونم هست که خوانده نخواهد شد ]
I feel the bitter taste of tears upon my tongue
[ طعم تلخ اشک را بر زبانم حس می کنم ]
And the time has come for me to pay for yesterday
[ و مرا زمان تاوان پس دادن فرا رسیده است برای دیروز ]
When I was young
[ که جوان بودم ]